دنیای ستارگان




تاريخ یک شنبه 6 اسفند 1398برچسب:,سـاعت 18:17 نويسنده نازنین


ادامـــه مطـــلــبــــــ..♦ـ♦ـ♦ـ....
تاريخ شنبه 25 خرداد 1392برچسب:,سـاعت 11:32 نويسنده نازنین

شهر من اینجا نیست!

اینجا


آدم که نه

آدمک هایش ,

همه ناجور رنگ بی رنگی اند

و جالب تر

اینجا هر کسی

هفتاد رنگ بازی میکند

تا میزبان سیاهی دیگری باشد

شهر من اینجا نیست

اینجا


همه قار قار چهلمین کلاغ را

دوست می دارند!

و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد

شهر من اینجا نیست

اینجا


سبدهاشان پر است از

تخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند

من به دنبال دیارم هستم,

شهر من اینجا نیست

شهر من
گم شده است
!

تاريخ دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:,سـاعت 20:51 نويسنده نازنین

برای قرصهایم لالایی می خوانم


تا به خواب روند و فراموش نکنند


که خواب آورند نه یاد آور …

 دستم را بگیر . . . ! ببر . . . !


به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . . !


دستی نباشم . . . !

 

 

 

خوابهایم
گاهی...
زیباتر از زندگی ام می شوند ...
کاش یک شب ...
برای همیشه خواب می ماندم ...!!!

 

تاريخ دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:,سـاعت 17:33 نويسنده نازنین

انقدر تنهایم
که کسی نیست تا............

صندلی را از زیر چوبه ی دارم بکشد............

 

تاريخ سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:,سـاعت 10:41 نويسنده نازنین

و


درخت هم که باشی


من


دارکوبی می شوم ...


که هفتاد و سه بار در دقیقه


به تو بوسه می زند ....

ببین روی زمین افتادم … !
قند خونم رسیده به صفر !
بگو : دوستت دارم !
من به این دروغ شیرین محتاجم …

 

تاريخ شنبه 10 فروردين 1392برچسب:,سـاعت 17:54 نويسنده نازنین

 

تاريخ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,سـاعت 17:43 نويسنده نازنین

....محبوب من....

تاريخ دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:فراموشی, حسادت,سـاعت 18:24 نويسنده نازنین

خدایا...
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفم...!!!
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی ارزشش را ندارد
و من پا فشاری می کردم

 

خدایا التماست می کنم

همه دنیایت ارزانیِ دیگران !

ولی ...

آنکه دنیایِ من است

مالِ دیگری نباشد...

تاريخ دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:دلتنگی,سـاعت 18:3 نويسنده نازنین

از کسی که دلش گرفته

نپرسید چرا؟؟؟

آدما وقتی نمی تونن

دلیل ناراحتیشون رئ بیان کنن

دلشون می گیره !!!!

تاريخ چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:دلم گرفته, خسته شدم,سـاعت 8:47 نويسنده نازنین

گاهی عکسی را می سوزانیم

گاهی عکسی ما  را می سوزاند

گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم

گاهی با یک عکس زندگی می کنیم...!

 

تاريخ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:عشق , دوست داشتن,سـاعت 17:5 نويسنده نازنین

خدایا ...

 

آسمانت چه مزه ای  دارد؟

 

من  تا بحال فقط زمین خورده ام...!

 

خدایا ...

 

اگر من نبودم

 

این همه درد رو چیکار می کردی ؟؟؟؟؟

 

خدایا:

 

بت بود بت شکن فرستادی...

 

من پر از بغضم

 

بغض شکن هم داری؟؟

 

خدایا...

 

خلقتت مشکل دارد

 

قلبمان را سمت "چـپ" گذاشـته ای...!

 

اینک می گویی به راه راست بروید........

 

تاريخ پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:دلم گرفته, جدایی, غم,سـاعت 19:35 نويسنده نازنین

  بیزارم از خودم ... !

 

 


که همیشه نگران کسانی میشوم


که اگر بمیرم هم ،


به چهلمم نخواهند رسید...

تاريخ چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:جدایی, خیانت,سـاعت 12:52 نويسنده نازنین

برای خاموشی شبهای انتظارم ...

فقط یک فوت کافیست ...

خاموشم کن خدا ...

خسته ام ..

 

تاريخ سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:سکوت, غم,سـاعت 12:32 نويسنده نازنین

خدایا لج نکن

قبول کن

حق با شیطان بود

آدمها قابل پرستش نبودند...

 

 

شاید میان این همه نامردی

باید شیطان را ستود

که دروغ نگفت

جهنم را به جان خرید اما

تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد...

تاريخ یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:تنهایی, یاد تو,سـاعت 20:26 نويسنده نازنین

اینجا

بجز دوری تو

چیزی به من نزدیک نیست …

 

 

تاريخ یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:,سـاعت 15:18 نويسنده نازنین

امروز هم گذشت و ندیدمت

نا شکر نیستم

فردا هم روزِ خـداست

تاريخ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,سـاعت 10:24 نويسنده نازنین

 

 

اگر “او” برای “تو” ساخته شده!

“من” برای “تو” ویران شده‌ام … !!!

 

تاريخ پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:,سـاعت 17:30 نويسنده نازنین

 

 

یکی نوشت..یکی خوند

بازم نوشت..بازم خوند

اخرش اونی که نوشت..مرد

اما

اونی که میخوند موند

حالا من مینویسم.

تو بخون

من میمیرم ..تو بمون

 

تاريخ دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:تنهایی و خاطرات,سـاعت 12:36 نويسنده نازنین

وقتی میروی حواست باشـد

 

"حتماً خدانگهدار بگویی!"

تا خدا حواسش را بیشتر به من بدهد...

آخر میدانی ........

خدا

 

به هوای تو مرا رها کرده است!

تاريخ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,سـاعت 19:50 نويسنده نازنین
яima