دنیای ستارگان
شهر من اینجا نیست! همه ناجور رنگ بی رنگی اند شهر من دستم را بگیر . . . ! ببر . . . ! خوابهایم انقدر تنهایم صندلی را از زیر چوبه ی دارم بکشد............ و ببین روی زمین افتادم … ! ....محبوب من.... خدایا... خدایا التماست می کنم همه دنیایت ارزانیِ دیگران ! ولی ... آنکه دنیایِ من است مالِ دیگری نباشد...
از کسی که دلش گرفته نپرسید چرا؟؟؟ آدما وقتی نمی تونن دلیل ناراحتیشون رئ بیان کنن دلشون می گیره !!!!
گاهی عکسی را می سوزانیم گاهی عکسی ما را می سوزاند گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه می کنیم گاهی با یک عکس زندگی می کنیم...! خدایا ... آسمانت چه مزه ای دارد؟ من تا بحال فقط زمین خورده ام...! خدایا ... اگر من نبودم این همه درد رو چیکار می کردی ؟؟؟؟؟ خدایا: بت بود بت شکن فرستادی... من پر از بغضم بغض شکن هم داری؟؟ خدایا... خلقتت مشکل دارد قلبمان را سمت "چـپ" گذاشـته ای...! اینک می گویی به راه راست بروید........ بیزارم از خودم ... ! که اگر بمیرم هم ، به چهلمم نخواهند رسید... برای خاموشی شبهای انتظارم ... فقط یک فوت کافیست ... خاموشم کن خدا ... خسته ام ..
خدایا لج نکن قبول کن حق با شیطان بود آدمها قابل پرستش نبودند... شاید میان این همه نامردی باید شیطان را ستود که دروغ نگفت جهنم را به جان خرید اما تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد... اینجا بجز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست … امروز هم گذشت و ندیدمت نا شکر نیستم فردا هم روزِ خـداست
اگر “او” برای “تو” ساخته شده! “من” برای “تو” ویران شدهام … !!! یکی نوشت..یکی خوند بازم نوشت..بازم خوند اخرش اونی که نوشت..مرد اما اونی که میخوند موند حالا من مینویسم. تو بخون من میمیرم ..تو بمون وقتی میروی حواست باشـد "حتماً خدانگهدار بگویی!" تا خدا حواسش را بیشتر به من بدهد... آخر میدانی ........ خدا به هوای تو مرا رها کرده است!
اینجا…
آدم که نه
آدمک هایش ,
و جالب تر
اینجا هر کسی
هفتاد رنگ بازی میکند
تا میزبان سیاهی دیگری باشد
شهر من اینجا نیست
اینجا…
همه قار قار چهلمین کلاغ را
دوست می دارند!
و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد
شهر من اینجا نیست
اینجا…
سبدهاشان پر است از
تخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند
من به دنبال دیارم هستم,
شهر من اینجا نیست…
گم شده است!
برای قرصهایم لالایی می خوانم
تا به خواب روند و فراموش نکنند
که خواب آورند نه یاد آور …
به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . . !
دستی نباشم . . . !
گاهی...
زیباتر از زندگی ام می شوند ...
کاش یک شب ...
برای همیشه خواب می ماندم ...!!!
که کسی نیست تا............
درخت هم که باشی
من
دارکوبی می شوم ...
که هفتاد و سه بار در دقیقه
به تو بوسه می زند ....
قند خونم رسیده به صفر !
بگو : دوستت دارم !
من به این دروغ شیرین محتاجم …
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفم...!!!
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی ارزشش را ندارد
و من پا فشاری می کردم
که همیشه نگران کسانی میشوم
яima |